چهارده معصوم

چهارده معصوم

چهارده معصوم

چهارده معصوم

زندگی نامه حضرت معصومه (س)


حضرت معصومه در یک نگاه

حضرت فاطمه معصومه(س) در اول ذیقعده 173 در مدینه منوره چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر (ع) و مادر گرامی‌اش نجمه خاتون است. او از کودکی تا جوانی تحت تربیت پدر بزرگوارش و برادر مکرّمش حضرت رضا(ع) قرار داشت و در علم و تقوا و پاسخ به پرسش‌های مراجعان به مقامی رسید که مدال افتخار فداها ابوه از پدر خود دریافت داشت. بعد از ورود حضرت رضا (ع) به مرو آن حضرت نامه‌ای را به وسیله یکی از غلامان خویش برای خواهرش فرستاد که با رسیدن نامه، بلافاصله فاطمه معصومه(س) آماده سفر گشت.[1] آن حضرت در سال 201 هجری به همراه پنج تن از برادران (فضل، جعفر، هادی، قاسم، زید) و تعدادی از برادرزادگان و کنیزان روانه خراسان شدند.[2]
هنگامی که موکب حضرت معصومه(س) به ساوه رسید، عده‌ای از دشمنان اهل بیت، به اشاره مأمون عباسی راه را بر آنان بستند و در یک درگیری نابرابر، تمام برادران و بیشتر همراهان او به شهادت رسیدند و حضرت معصومه(س) بر اثر شدّت تألمات و بنا بر قولی بر اثر مسمومیت[3] بیمار گشت.
در روز 23 ربیع الاوّل 201 هجری فاطمه معصومه(س) وارد قم شد و ناقه حضرت در محلی که امروز به نام میدان میر نامیده می‌شود، زانو به زمین زد و این افتخار نصیب موسی بن خزرج ، بزرگ اشعریان، شد تا هفده روز میزبان دختر، خواهر و عمه امام باشد.

آن بانو سرانجام در روز دهم ربیع الثانی 201 هجری از دنیا رحلت کرد و با تجلیل فراوان مردم قم، و به وسیله دو فرد ناشناس، به خاک سپرده شد.[4]

  ادامه مطلب ...

پاداش گرامیداشت خادم

مرحوم حاج میرزا محمد تنکابنی ، متوفای ۱۳۰۲ هـ . تألیفات فراوانی دارد که اسامی ۲۱۲ جلد از آنها را در کتاب < قصص العلماء > آورده است .
کتاب قصص العلماء بطوری که از عنوانش پیداست ، در مورد شرح حال علمای اعلام تألیف شده است .
مرحوم تنکابنی در این کتاب به سبک قدما شرح حال خودش را نیز نوشته است .
او در ضمن شرح حال خویش به عنایاتی از حضرت معصومه _ سلام الله علیها _ اشاره کرده ، که یک نمونه آن را در اینجا می آوریم :در سالی که برای زیارت حضرت فاطمه دختر موسی بن جعفر علیهما السلام ملقب به حضرت معصومه _ سلام الله علیها _ به قم مشرف شدم ، کیسه ای داشتم که مخصوص پول طلا بود ، همواره مقدار معینی طلای مسکوک در آن می گذاشتم و همراه خود می بردم .
در یک شب جمعه ای دو اشرفی طلا در آن کیسه نهادم و برای آستان بوسی دختر باب الحوائج به حرم مطهر مشرف شدم .در حرم مطهر به دلم گذشت که به یکی از خدام هدیه ای بدهم ، چون هوا تاریک بود به جای دو روپیه ، دو اشرفی طلا را به او داده بودم .
هنگامی که به منزل مراجعت کردم ، کیسه پول را خالی یافتم و متوجه شدم که اشرفی ها را سهواً به جای روپیه داده ام .صبح هنگامی که می خواستم از منزل بیرون بروم آن کیسه را برداشتم که تعدادی اشرفی در آن بگذارم و برای خرجی همراه خود بردارم ، با کمال تعجب مشاهده کردم که دو اشرفی طلا در آن هست .
من مطمئن هستم که شب آن کیسه خالی بود و مطمئن هستم که احدی در آن تصرف نکرده بود .

سپس ایشان اضافه می کند که این قضیه دو بار برایم ا تّفاق افتاد.

___________________________________________________________

منبع مطلب