چهارده معصوم

چهارده معصوم

چهارده معصوم

چهارده معصوم

چرا باید نماز خواند و فلسفه نماز خواندن چیست؟

علت اصلی نماز خواندن ما تنها و تنها واجب بودن آن است؛ یعنی ما نماز را به جهت این که دستور خداوند و تکلیفی شرعی بر عهده ما است، به جا می آوریم؛ هرچند به روشنی می دانیم که نماز آثار و برکات متعدد جسمی و روحی و فردی و اجتماعی برای ما دارد؛ با همه این ها می توان پرسید: چرا نماز واجب است و چرا این تکلیف برای ما در نظر گرفته شده؟
در پاسخ می گوییم وجوب، یکی از احکام پنج گانه شرعی است که در شریعت و از جانب شارع مقدس که خداوند متعال باشد، برای نظام دادن به ساختار بندگی بندگان تنظیم شده است؛ در نتیجه، از آن جا که پذیرش شریعت و عمل به آن، در مرتبه ای بعد از پذیرش اصل دین و اثبات نبوت و پذیرش خداوند از راه عقل و برهان است، در مورد شریعت چرایی و چگونگی عقلی معنا ندارد. بهترین پاسخ در مورد چرایی وجوب عبادات و دیگر وظایف آن است که خداوند فرموده است.
اما اگر منظور از چرایی، یافتن حکمت های وجوب عملی مشخص و مستمر به نام نماز است، می توان گفت :
اصولا حکمت های عبادتی چون نماز را باید در فلسفه کلی عبادات و مناسک عبادی جستجو نمود. ما معتقدیم که عبودیت و پرستش، یکی از نیازهای انسان است. تمامی انسان ها از ابتدا تاکنون به شکلی پرستش داشتهاند. روح انسان، نیاز به عبادت و پرستش دارد و هیچ چیزی جای آن را پر نمی کند؛ امّا سخن در نحوه پرستش است.

در فرهنگ اسلامی تعیین کردن و مشخص نمودن شکل عبادت، با شارع مقدس است. کسی نمی تواند عبادتی اختراع کند. اگر کسی ذکر و دعایی را به عنوان عبادت پدید آورد، از مصادیق روشن بدعت و تشریع است که کار حرامی است؛ زیرا امور عبادی را همان گونه که از طرف شارع مقدّس بیان شده است، باید انجام داد؛ نه کم تر و نه بیش تر. در نتیجه، خداوند نماز را واجب فرموده و مقررات و شرایطی هم برای آن وضع نموده است.

  ادامه مطلب ...

بیچاره شدن فرزندی ثروتمند

امام حسن عسکرى علیه السلام به نقل از امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام حکایت فرماید:
روزى پیرمردى به همراه فرزندش نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شد.
پیرمرد با گریه و زارى عرضه داشت : یا رسول اللّه ! من پسرم را بزرگ کردم و هزاران رنج و زحمت برایش متحمّل شدم و از مال و ثروت خود، او را کمک کردم تا آن که مستقلّ و خودکفا گردید، ولى امروز که من ضعیف و ناتوان گشته ام و تمام اموال و هستى خود را از دست داده ام ، او از هر گونه کمکى به من دریغ مى کند و حتّى لقمه نانى هم به من نمى دهد.
حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله خطاب به فرزند کرد و فرمود: تو در این مورد چه جوابى دارى ؟
گفت : یا رسول اللّه ! من چیزى زاید بر مخارج خود و عائله ام ندارم .
حضرت به پدر فرمود: اکنون چه مى گوئى ؟
گفت : یار سول اللّه ! او داراى چندین انبار گندم و جو و کشمش مى باشد و نیز کیسه هائى پر از درهم و دینار دارد.
رسول خدا به فرزند فرمود: چه پاسخى دارى ؟
اظهار داشت : یا رسول اللّه ! او اشتباه مى کند، چون من هیچ ندارم .
در این هنگام ، حضرت رسول خطاب به فرزند کرد و فرمود: از عذاب خداوند بترس و نسبت به پدرت که آن همه براى تو زحمت کشیده است ، نیکى و احسان کن .
پسر گفت : یا رسول اللّه ! من چیزى ندارم .
حضرت فرمود: این ماه از بیت المال به او کمک مى کنیم ؛ ولى از ماه آینده باید پدرت را کمک نمائى و به یکى از اصحاب خود به نام اُسامة بن زید دستور داد تا صد درهم به آن پیر مرد بپردازد.
در پایان ماه ، پدر دو مرتبه به همراه پسر خود نزد رسول خدا آمد وعرضه داشت : یا رسول اللّه ! فرزندم چیزى به من نداد و پسر همچنین گفت : من چیزى ندارم .
حضرت به فرزند اشاره نمود: که تو داراى ثروت بسیارى هستى ؛ ولى با این برخوردى که نسبت به پدرت دارى ، همین امروز فقیر و تهى دست خواهى شد.
همین که فرزند از نزد حضرت برگشت متوجّه شد که داد و فریاد افرادى که در همسایگى انبارهاى آذوقه او هستند، بلند است .
و هنگامى که چشمشان به پسر پیرمرد افتاد فریاد زدند: بوى گندیده انبارهاى تو به همه ما اذیّت و آزار مى رساند.
و او را مجبور کردند تا اجناس فاسد شده انبارهایش را تخلیه کند؛ او نیز چندین کارگر گرفت و با پرداخت پولى بسیار، آن اجناس فاسدشده را در بیابان هاى شهر تخلیه کرد.
و چون به کیسه هاى طلا و نقره اندوخته شده مراجعه کرد، آن ها را چیزى جز سنگ و ریگ ندید و تمام زندگى و ثروت او تباه گردید وسخت در تنگ دستى قرار گرفت ، به طورى که حتّى محتاج لقمه نانى براى شام خود گردید و در نهایت مریض و رنجور شد.

سپس حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله ، در رابطه با اداء حقوق والدین چنین فرمود: مواظب باشید که پدر و مادر خود را ناراحت و غضبناک نکنید و راضى نباشید که آنان نیازمند و محتاج گردند؛ وگرنه بدانید که غیر از عذاب دنیا نیز در قیامت به عقاب دردناک الهى مبتلا خواهید شد.


تفسیر البرهان : ج 2، ص 194، ح 1.

امام موسی کاظم (ع) 2

مَن دَعا قَبلَ الثَّناءِ عَلَی الله و الصَّلاهِ عَلَی النَّبِی (صلی الله علیه وآله) کَانَ کَمَن رَمی بِسَهمٍ بِلا وَتر

هر که پیش از ستایش بر خدا و صلوات بر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) دعا کند چون کسی است که بی زه کمان کشد.


تحف‌العقول ، ص‌ 425

چه کنم تا امام زمانم دلگیر نشود ؟


شیعیان و منتظران در زمان غیبت از نور مستقیم هدایت امام مهدی (علیه ‌السلام) محروم هستند و در مسیر هدایت به دشواری حرکت می ‌کنند و امکان افتادن در ورطه گمراهی و انحراف برایشان بیشتر فراهم است، در این شرایط منتظران می ‌توانند با پرورش دادن اعتقاد عمیق به امامت در درونشان، خود را از غفلتها، گناهان و انحرافهای زمان غیبت مصون بدارند و زمینه تکامل اخلاقی را در خود ایجاد کنند و بدین‌ وسیله زمینه‌ ساز ظهور امام خود گردند.


  ادامه مطلب ...

امام حسن عسکری (ع) 1

«لا تُمارِ فَیَذْهَبَ بَهاؤُکَ وَ لا تُمازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ.»:
جدال مکن که ارزشت مىرود و شوخى مکن که بر تو دلیر شوند.
(تحف العقول ص 486)

امام صادق (ع) و تاکتیک خردمندانه تقیه

دوره امامت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام یکى از طولانى ‏ترین دوران ‏هاى امامت ائمّه علیهم ‏السلام به شمار مى ‏رود. در فاصله سالهای 125 تا 132 هجری که دوره درگیری های بنی امیه و بنی عباس بر سر انتقال حکومت بود و همچنین در سال های اول استقرار حکومت نوپای عباسیان، فرصتی طلایی و استثنایی برای دمیدن روح و جان تازه بر پیکره اسلامی که در مدت یک قرن دستخوش انواع تحریفات قرار گرفته بود، به وجود آمد. امام صادق علیه السلام این فرصت را غنیمت شمردند و با تمام قوا وارد عرصه جهاد علمی برای احیا و بازسازى معارف اسلامى شدند و مکتب علمى عظیمى به وجود آوردند که محصول آن، چهار هزار شاگرد در رشته‌ هاى گوناگون علوم بود، و اینان در سراسر کشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند. تأسیس چنین مکتب فکرى و این سان نوسازى و احیاگرى تعلیمات اسلامى، سبب شد که امام صادق علیه السلام به عنوان رئیس مذهب جعفرى (تشیع) مشهور گردد. حوزه ‏هاى علمیه امروز شیعه امتداد حوزه آن روز حضرت است.

 

طرح یک پرسش

با وجود اینکه پیشوای ششم بیش از ده سال از آزادی عمل منحصر به فردی در تعلیم و ترویج معارف اسلام و تشیع برخوردار بودند، با مراجعه به کتب حدیثی مشاهده می کنیم که بیشترین روایات در مورد تقیه از امام صادق علیه السلام نقل شده است.(١) لذا این سوال مطرح می شود که به چه دلیل امام علیه السلام علیرغم مبسوط الید بودن در نشر و تبلیغ آموزه های تشیع، مکررا اصحاب خود را به لزوم کتمان و تقیه توصیه و نصیحت می کردند؟
پیش از پاسخ به این سوال لازم است که به بیان تعریفی اجمالی از معنای تقیه بپردازیم.

   ادامه مطلب ...

مسلمان و کتابی

در آن ایام ، شهر کوفه مرکز ثقل حکومت اسلامی بود . در تمام قلمرو کشور وسیع اسلامی آن روز ، به استثناء قسمت شامات ، چشم ها به آن شهر دوخته‏ بود که ، چه فرمانی صادر می ‏کند و چه تصمیمی می‏ گیرد .
در خارج این شهر دو نفر ، یکی مسلمان و دیگری کتابی ( یهودی یا مسیحی‏ یا زردشتی ) روزی در راه به هم برخورد کردند . مقصد یکدیگر را پرسیدند . معلوم شد که مسلمان به کوفه می‏ رود ، و آن مرد کتابی درهمان نزدیکی ، جای‏ دیگری را در نظر دارد که برود . توافق کردند که چون در مقداری از مسافرت‏
راهشان یکی است باهم باشند و بایکدیگر مصاحبت کنند . راه مشترک ، با صمیمیت ، در ضمن صحبتها و مذاکرات مختلف طی شد . به‏ سر دو راهی رسیدند ، مرد کتابی با کمال تعجب مشاهده کرد که رفیق‏
مسلمانش از آن طرف که راه کوفه بود نرفت ، و از این طرف که او می‏ رفت‏ آمد .
پرسید : " مگر تو نگفتی من می‏خواهم به کوفه بروم ؟ " .
- " چرا " .
- " پس چرا از این طرف می‏ آیی ؟ راه کوفه که آن یکی است " .
- " می‏ دانم ، می‏خواهم مقداری تورا مشایعت کنم . پیغمبر ما فرمود " هرگاه دو نفر در یک راه بایکدیگر مصاحبت کنند ، حقی بریکدیگر پیدا می‏کنند " . اکنون تو حقی بر من پیدا کردی . من به خاطر این حق که به‏ گردن من داری می‏خواهم چند قدمی تو را مشایعت کنم . و البته بعد به راه‏ خودم خواهم رفت " .
- " اوه ، پیغمبر شما که این چنین نفوذ و قدرتی در میان مردم پیدا کرد ، و باین سرعت دینش در جهان رائج شد ، حتما به واسطه همین اخلاق کریمه ‏اش بوده " .
تعجب و تحسین مرد کتابی در این هنگام به منتها درجه رسید ، که برایش‏ معلوم شد ، این رفیق مسلمانش ، خلیفه وقت علی ابن ابیطالب " ع " بوده . طولی نکشید که همین مرد مسلمان شد ، و در شمار افراد مؤمن و
فداکار اصحاب علی - علیه‏السلام - قرار گرفت "


اصول کافی، ج2، باب حسن الصاحبه و حق الصاحب فی السفر، صفحه 670

داستان راستان جلد اول

امام موسی کاظم (ع) 1

مَن لَم یجِد لِلاساءَةِ مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ

کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده ، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.


بحارالانوار، جلد 78، ص333

امام محمد باقر (ع) 4


چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد . 


بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص(172)

کتاب توحید

کتاب توحید

نویسنده : متفکر شهید استادمرتضی مطهری

تعداد صفحات: 326

نوع فایل : pdf

حجم فایل : 2.5 مگابایت

دریافت

امام سجاد (ع) 4

قال علیه السلام: یَا ابْنَ آدَم، إ نَّکَ لا تَزالُ بَخَیْرٍ ما دامَ لَکَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ، وَ ما کانَتِ الْمُحاسَبَهُ مِنْ ‏هَمِّکَ، وَ ما کانَ الْخَوْفُ لَکَ شِعارا.

ای فرزند آدم، همیشه در عافیت و خیر خواهی بود  مادامی که از درون خود پند دهنده‌ای داشته باشی و محاسبه‌(نفس) از کارهای مهمت باشد و ترس از (عاقبت امور) سرلوحه‌ات گردد.


مشکاه الا نوار: ص 246، بحارالا نوار: ج 67، ص 64، ح 5

آموزش دین

نرم افزار آموزش دین کاری از گروه قائمیه اصفهان

سیستم عامل : اندروید

حجم فایل : 561 کیلوبایت

دریافت