چهارده معصوم

چهارده معصوم

چهارده معصوم

چهارده معصوم

هدف از آفرینش انسان چیست ؟چرا ما محکوم به زندگی کردن هستیم ؟

اگر انسان برای رسیدن به تکامل آفریده شده ، با توجه به اینکه خدا الرحم الراحمین است ، چرا برای رسیدن به این کمالی که این روزها ما جوانها کمتر در بین اطرافیان می بینیم ( یا اصلاً نمی بینیم ) ، زندگی در دنیا را با این همه مصیبت و بد بختی انتخاب کرد ؟
مگر خداوند در قرآن نمی فرماید که " ان النسان لکفور " و یا " ان النسان لکنود و انه علی ذالک لشهید " و . . . اگر خداوند خود می فرمایند که انسان سخت ناسپاس و کفر کیش است و خود این را بهتر می داند و حتی می فرماید "انسان بر نیک و بد کردار خویش آگاه است هر چند اینکه پرده های عذر بر خود بیفکند " ، چه انتظار بس بزرگی که بخواهد در صراط مستقیم حرکت کند ؟
خدا خود می فرمایند که " عده ای قلیل از متأخرین مشتاقانه در ایمان از همه پیشی گرفتند "( سوره واقعه ) خوب این عده قلیل از متأخران و جمع بسیار از امتهای پیشین را یکجا به مقصود نهایی خود که کمال است می رساند و عدهء بسیاری را که خداوند در جای جای قرآن صحبت از اعمال و عقوبت آنها می کند ، از زیستن در این دنیای پوچ و بدبختی های متعاقب آن می رهانید .
چرا خدا انسان را خلق کرد ، اگر خود می گوید که انسان سخت ناسپاس و کفر کیش است ؟

تکلیف آنهایی که نمی توانند به کمال برسند چیست ؟ چرا ما محکوم به زیستن هستیم ؟

  

پاسخ: 

پرسش 1:عنوان هدف از آفرینش انسان چیست ؟
پاسخ:
پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
پاسخ اصلی به سوال شما در درک بهتر حقیقت وجود انسان قرار دارد.
به اوصافی از انسان که در برخی از آیات قرآن آمده اشاره کردید ، اما از اوصاف بسیار دیگر در قرآن غافل شدید. تنها به یک جنبه از وجود انسان نگاه کردید و طبعاً قضاوت های بعدی نیز متأثر از همین نگاه شده است.
علاوه بر اوصافی که بیان کردید ،در آیات قرآن انسان در مواردی به اوصافی والا وارزشمند نیز ستوده شده است. اوصافی چون امانت دار الهی روی زمین ، خلیفه و جانشین خداوند ، مسجود ملائک ، مسخر بودن عالم در دست او ، کرامت ذاتی انسان ، فضلیت و برتری او بر مخلوقات و بلکه اشرف مخلوقات و اوصاف بسیار دیگر.
شاید بگوئید که این اوصاف تنها برای عده ای خاص است، پس دیگران برای چه آفریده شدند ، در جواب باید گفت ؛ اولاً این اوصاف به صورت کلی بیان شده است و نشانگر آن است که اینها برای نوع انسان است ، یا حد اقل بخشی از این اوصاف برای نوع بشر است.
ثانیاً حتی اگر این اوصاف برای عده ای خاص باشد ، این عده با ویژگی انسان بودن به چنین مقام بلندی دست یافتند که اشرف مخلوقات الهی قرار گرفتند.
منظور از ویژگی انسان بودن ، یعنی داشتن دو نیروی متضاد در درون ، گرایش انسان به نیکی و بدی و قدرت انتخاب و اختیار و سرانجام طی مسیر کمال با نیروی اراده خود.
به عبارت دیگر ، انسان در خلقت خود دارای زمینه های شقاوت و انحراف است و باید در کنار همین اوصاف و حالات مسیر سعادت خود را طی کند و به نوعی خلاف مسیر گرایش طبع مادی خود به سوی گرایش روحی و الهی خود حرکت کند تا در این کش و قوس ها به سعادت حقیقی خویش دست یابد.
بنابراین وقتی پای اختیار و انتخاب و باز بودن راه سعادت و شقاوت ( راه نیک و بد ) به میان می آید ، به طور طبیعی عده ای راه سعادت را انتخاب کرده و عده ای راه شقاوت را. از همین جا پاسخ این سوال که چرا فقط نیکان آفریده نشده و یک جا به کمال نهایی نرسیدند ، روشن می شود. زیرا اگر قرار باشد که تنها نیکان و سعادتمندان آفریده شوند ، دیگر اختیار معنا نداشت و سعادت انسان جبری بود ؛ بنابراین فرض آفریده شدن انسان های نیک و مقرب ، هم با اختیار و اراده داشتن انسان در تضاد است و هم سعادت و کمال و برتری انسان بر فرشتگان معنا نداشت. کمال رسیدن انسان و برتر شدن او بر ملایک به خاطر دو گانگی وجود انسان و اختیار راه سعادت و کمال از میان همه راه های انحرافی است. در حالی که بسیار از انسان ها راه های انحرافی را انتخاب می کنند ، عده ای در این میان از همه آنها گذشته و تنها به راه خدا می روند و این همان چیزی است که به انسان مقام بالا و ارزشمندی داده است . خداوند با آفرینش چنین موجودی به خود آفرین می گوید : فتبارک الله احسن الخالقین.
در توضیح بیشتر که هدف آفرینش نیز در آن بیان شده می توان گفت:
خداوند که جهان خلقت را به بهترین صورت آفریده است ،در جهان خلقت موجوداتی قرار دارند که عاری از گناه هستند و جز خصائص نیک ندارند . چنین موجوداتی تنها خدا را عبادت می کنند و نافرمانی از او ندارند . این موجودات همان فرشتگان الهی اند . آنها همگی بدون اختیار راه سعادت را می روند و دارای اختیار در انجام خوب و بد نیستند، بلکه سرشت آنها تنها بر خوبى آفریده شده است. غیر از فرشتگان ، در این عالم خلقت مى‏تواند نوعى خاص وجود داشته که همه مقاماتى که فرشتگان دارا هستند، دارا شود، اما با اختیار و انتخاب خود، و این تنها در صورتى میسر است که راه خوب و بد براى او باز باشد و میان خوب و بد، خوب را انتخاب نماید و به مقام فرشتگان و حتى برتر از آنها دست یابد. اگر قرار بود سرشت این موجود به گونه‏اى باشد که داراى اختیار نبوده و فقط راه سعادت را بپیماید وعاری از گناه باشد و جز خصائص نیک نداشته باشد ، دیگر تفاوتى بین این موجود و فرشتگان نبود، بلکه همان فرشته بود، حال آنکه فرشته قبل از آن وجود داشت و نیاز به خلقت جدید نبود. هم چنین فرض اختیارنیک و بد معنا نداشت. اختیار انتخاب نیک و بد در زمانی است که هر دو بتواند تحقق یابد . در حالى که این موجود، نوعى جدا از فرشتگان است و موجودی دارای اختیار و انتخاب آفریده شده و اقتضاى فیض نامتناهى این است که در جهان خلقت (که بهترین جهان ممکن است) چنین نوعى وجود داشته باشد و با فرض چنین نوعى، جهان کامل تر و زیباتر و بهتر خواهد بود.
سخن در آن است که آیا عالم وجود ، اقتضا و امکان خلقتی ، جدای از ملایک دارد ؟ اگر خلقتی جدای از ملایک امکان دارد ، پس چرا فیض خداوند از چنین خلقتی منع شود؟
از طرف دیگر نیک بودن انسان ها و ارزشمند بودن و حتی فراتر رفتن از مقام ملایک ، زمانی است که انسان بتواند در عین حال که میل و کشش به سوی بد در وجود اوست ، راه خیر و پاکی و نیک را انتخاب نماید. اگر انسان بدون اختیار به راه خیر برود، بهشت رفتن بى معنا است، چرا که در این صورت بهشت نتیجه کار ناکرده است، بلکه سعادت و عاقبت به خیرى لذت بخش و معقول است که آدمى با سعى و تلاش خود بدان برسد، با توجه به این که مى‏توانسته کار بد کند ولى انجام نداده و کار خیر از او سر زده است. اگر فرض شود که هیچ انسان بد وجود نداشته و یا خلق نشود ، فرض اختیار نیز معنا نداشت.
بنابراین حکمت الهى اقتضا دارد که اسباب و شرایط تکامل اختیارى ( و نه جبرى ) براى انسان ها فراهم شود تا کسانى که بـخـواهـنـد , بتوانند راه حق را بشناسند و باپیمودن آن , به کمال و سعادت خودشان برسند ولى فـراهـم شدن اسباب و شرایط براى چنین تکاملى , بدین معنى نیست که همه انسان ها از آنها حسن استفاده کرده و لزوماً راه صحیح را برگزینند .
ضمن آن که نباید فراموش کرد که اگر کسی و یا کسانی به مراتب بالای کمال دست نیافته و به مقام مقربان نرسیده اند ، پس آنان لزوماً در جرگه اشقیا هستند، بلکه بسیاری از انسان های عادی از کمالات نسبی برخوردار هستند و به همان مرتبه از کمال ، از سعادت برخوردار می شوند ، همان گونه که در روایات نیز بیان شده که ایمان همانند پله های نردبان دارای درجات است و گاهی تا ده درجه برای آن ذکر شده است ؛ بنابراین انسان های بسیاری در نهایت به سعادت و کمال رسیده و در بهشت رحمت الهی جای می گیرند . تعداد بهشتیان از دوزخیان بیشتر است و به همین خاطر برای بهشت هشت در ذکر شده وبرای دوزخ هفت در .
رسیدن به کمال نهایی هرچند نصیب تعداد کمی از انسان ها می شود اما بسیاری از آنها بهره هایی هرچند نازل تر از آن را می برند و از آن بهره مند می گردند و در عین دارا بودن مشکلات ومعاصی وانحرافات ، در قیامت مشمول رحمت واسعه الهی قرار گرفته، اهل سعادت و بهشت شده، زمینه تجربه حیات ابدی و تکامل حقیقی در سرای جاودان را به دست می آورند در حالی که اگر به دنیا نمی آمدند ،این فرصت در اختیار آنها قرار نمی گرفت .
ثانیا : گمان نکنید کمالاتی که به دنبال آن هستید ،عجایبی نادیدنی وحقایقی دست نیافتنی است ؛ بلکه در گوشه وکنار ما و در مقابل چشمان غافل ما انواع واقسام این کمالات و عظمت های وجودی تحقق می یابد ولی ما از دیدن آنها غافلیم . دیدن این کمالات نیاز به کمالی درونی و دیده ای شستشو شده دارد . چشم پوشی جوان از صحنه شهوت انگیز تنها برای خداوند متعال ، بیداری نیمه شب و برای عبادت کسی که هنوز خستگی کار روزانه را از تن به در نکرده ،تلاش شبانه روزی زنی که بعد از فوت همسرش برای تربیت و سعادت فرزندانش شبانه روز به تلاش مشغول است و صدها نمونه از این دست همه تجلی بروز بزرگ ترین کمالات انسانی در پیرامون ما وبیانگر وجود این زیبایی ها در وجود انسان های همین عصر و زمانه هستند که امیدواریم ما نیز کمال دیدن و درک لذت آنها و ظهور دادن آن در وجودمان را بیابیم .

____________________________________________________________

لینک مطلب

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.