نرم افزار مجموعه درسهای اخلاقی آیت الله احمد مجتهدی تهرانی را امروز گذاشتم براتون امیدوارم استفاده کنید.
کاری از گروه فرهنگی یاسین
سیستم عامل : اندروید
حجم فایل : 12 مگابایت
نوای معروف خبر آمد خبری در راه است با صدای مرحوم آغاسی
حجم فایل : 485 کیلو بایت
نوع فایل :MP3
آیه المنافق ثلاث : اذا حدث کذب واذا وعد اخلف واذا اوتمن خان
نشان منافق سه چیز است : 1 – سخن به دروغ بگوید . 2 – از وعده تخلف کند .3 – در امانت خیانت نماید .
اینم قسمت دوم سخنرانی استاد علی اکبر رائفی پور در دانشگاه خواجه نصیر امیدورام خوشتون بیاد.
موضوع : هالیوود و اسلام هراسی ( نقد فیلم اسنایپر) - قسمت دوم
مکان سخنرانی : تهران - دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی
تاریخ سخنرانی : 94/1/31
حجم فایل : 95 مگابایت
فرمت فایل : MP4
إنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَیْنَ اَحَد قَرابَهٌ، وَ مَنْ انْکَرَنی فَلَیْسَ مِنّی، وَ سَبیلُهُ سَبیلُ ابْنِ نُوح
بین خداوند و هیچ یک از بندگانش، خویشاوندی وجود ندارد - و برای هرکس به اندازه اعمال و نیّات او پاداش داده می شود - هرکس مرا انکار نماید از (شیعیان و دوستان) ما نیست و سرنوشت او همچون فرزند حضرت نوح (علیه السلام) خواهد بود.
تفسیر عیّاشی: ج 1، ص 16، بحارالانوار: ج 89، ص 96، ح 58.
زکریا
، پسر ابراهیم ، با آنکه پدر و مادر و همه فامیلش نصرانی بودند و خود او
نیز بر آن دین بود ، مدتی بود که در قلب خود تمایلی نسبت به اسلام احساس
میکرد ، وجدان و ضمیرش او را به اسلام میخواند . آخر بر خلاف میل پدر و
مادر و فامیل ، دین اسلام اختیار کرد و به مقررات اسلام گردن نهاد .
موسم
حج پیش آمد . زکریای جوان به قصد سفر حج از کوفه بیرون آمد و در مدینه به
حضور امام صادق علیه السلام تشرف یافت . ماجرای اسلام خود را برای امام
تعریف کرد . سپس گفت : " پدر و مادر و فامیلم همه نصرانی (مسیحی) هستند ،
مادرم کور است ، من با آنها محشورم و قهراً با آنها هم غذا میشوم تکلیف من
در این صورت چیست ؟ "
- " آیا آنها گوشت خوک مصرف میکنند ؟ "
- " نه یا ابن رسول الله ، دست هم به گوشت خوک نمیزنند " .
- " معاشرت تو با آنها مانعی ندارد " .
نرم افزار زیارت عاشورا با 13 صوت مختلف از افراد معروف
کاری از گروه مذهبی آسمان
حجم فایل : 2.8 مگابایت
سیستم عامل : اندروید
شخصی
از اهل شام ، به قصد حج یا مقصد دیگر به مدینه آمد . چشمش افتاد به مردی
که در کناری نشسته بود . توجهش جلب شد . پرسید : " این مرد کیست ؟ " گفته
شد : " حسین بن علی بن ابیطالب است " . سوابق تبلیغاتی عجیبی ( 1 ) که در
روحش رسوخ کرده بود ، موجب شد که دیگ خشمش به جوش آید و قربة الی الله
آنچه میتواند سب و دشنام نثار حسین بن علی بنماید . همینکه هر چه خواست
گفت و عقده دل خود را گشود ، امام حسین بدون آنکه خشم بگیرد و اظهار
ناراحتی کند ، نگاهی پر از مهر و عطوفت به او کرد ، و پس از آنکه چند آیه
از قرآن - مبنی بر حسن خلق و عفو و اغماض - قرائت کرد به او
فرمود : " ما برای هر نوع خدمت و کمک به تو آمادهایم " . آنگاه از او پرسید : " آیا از اهل شامی ؟ " جواب داد : " آری " .
فرمود : " من با این خلق و خوی سابقه دارم و سر چشمه آن را میدانم " .
پس
از آن فرمود : " تو در شهر ما غریبی ، اگر احتیاجی داری حاضریم به تو کمک
دهیم ، حاضریم در خانه خود از تو پذیرایی کنیم . حاضریم تو را بپوشانیم ،
حاضریم به تو پول بدهیم " .
مرد
شامی که منتظر بود با عکس العمل شدیدی برخورد کند ، و هرگز گمان نمیکرد
با یک همچو گذشت و اغماضی روبرو شود ، چنان منقلب شد که گفت : " آرزو داشتم
در آن وقت زمین شکافته میشد و من به زمین فرو میرفتم ، و این چنین
نشناخته و نسنجیده گستاخی نمیکردم . تا آن ساعت برای من ، در همه روی زمین
کسی از حسین و پدرش مبغوضتر نبود ، و از آن ساعت بر عکس ، کسی نزد من از
او و پدرش محبوبتر نیست "
داستان راستان جلد اول