چهارده معصوم

چهارده معصوم

چهارده معصوم

چهارده معصوم

همسفر حج

مردی از سفر حج برگشته ، سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای‏ امام صادق تعریف می‏کرد ، مخصوصا یکی از همسفران خویش را بسیار می‏ستود که ، چه مرد بزرگواری بود ، ما به معیت همچو مرد شریفی مفتخر بودیم . یکسره مشغول طاعت و عبادت بود ، همینکه در منزلی فرود می‏آمدیم او فورا به گوشه‏ای می‏رفت ، و سجاده خویش را پهن می‏کرد ، و به طاعت و عبادت‏ خویش مشغول می‏شد .
امام : " پس چه کسی کارهای او را انجام می‏داد ؟ و که حیوان او را تیمار می‏کرد ؟ "
- البته افتخار این کارها با ما بود . او فقط به کارهای مقدس خویش‏ مشغول بود و کاری به این کارها نداشت .
- " بنابر این همه شما از او برتر بوده‏اید " .


داستان راستان جلد اول