چهارده معصوم

چهارده معصوم

چهارده معصوم

چهارده معصوم

پست ثابت

قرآن معجزه جاویدان



به دلیل مشکل هاست بلاگفا و از بین رفتن تعداد زیادی از پست هایم و ...  این وبلاگ را راه اندازی کردم و از بلاگفا مهاجرت کردم.

علی و عاصم

علی - علیه ‏السلام - بعد از خاتمه جنگ جمل  وارد شهر بصره شد . در خلال ایامی که در بصره بود ، روزی به عیادت یکی از یارانش ، به نام " علاء بن زیاد حارثی " رفت . این مرد خانه مجلل و وسیعی داشت. علی‏ همین که آن خانه را با آن عظمت و وسعت دید ، به او گفت : " این‏ خانه به این وسعت ، به چه کار تو در دنیا می‏ خورد ، در صورتی که به خانه‏ وسیعی در آخرت محتاج تری ؟ ! ولی اگر بخواهی می‏توانی که همین خانه وسیع‏ دنیا را وسیله‏ ای برای رسیدن به خانه وسیع آخرت قرار دهی ، به اینکه در این خانه از مهمان پذیرایی کنی ، صله رحم نمایی ، حقوق مسلمانان را در این خانه ظاهر و آشکار کنی ، این خانه را وسیله زنده ساختن و آشکار نمودن‏ حقوق قراردهی ، و از انحصار مطامع شخصی و استفاده فردی خارج نمایی " .
علاء : " یا امیر المؤمنین ، من از برادرم عاصم پیش تو شکایت دارم "
- " چه شکایتی داری ؟ "
- " تارک دنیا شده ، جامه کهنه پوشیده ، گوشه گیر و منزوی شده همه‏ چیز و همه کس را رها کرده " .

- " او را حاضر کنید ! "
عاصم را احضار کردند و آوردند . علی " ع " به او رو کرد و فرمود : " ای دشمن جان خود ، شیطان عقل تو را ربوده است ، چرا به زن و فرزند خویش‏ رحم نکردی ؟ آیا تو خیال می‏کنی که خدایی که نعمتهای پاکیزه دنیا را برای‏ تو حلال و روا ساخته ناراضی می‏شود ، از اینکه تو از آنها بهره ببری ؟ تو در نزد خدا کوچکتر از این هستی " .
عاصم : " یا امیرالمؤمنین ، تو خودت هم که مثل من هستی ، تو هم که به‏ خود سختی می‏دهی و در زندگی بر خود سخت می‏گیری ، تو هم که جامه نرم‏ نمی‏پوشی و غذای لذیذ نمی‏خوری ، بنابراین من همان کار را می‏کنم که تو می‏کنی ، و از همان راه می‏روم که تو می‏روی " .
- " اشتباه می‏کنی ، من با تو فرق دارم ، من سمتی دارم که تو نداری ،
من در لباس پیشوایی و حکومتم ، وظیفه حاکم و پیشوا وظیفه دیگری است .

خداوند بر پیشوایان عادل فرض کرده که ضعیفترین طبقات ملت خود را مقیاس زندگی  شخصی خود قرار دهند. و آن طوری زندگی کنند که تهیدست ترین مردم زندگی‏ می‏کنند . تا سختی فقر و تهیدستی به آن طبقه اثر نکند ، بنابراین من‏ وظیفه ‏ای دارم و تو وظیفه ‏ای "


داستان راستان جلد اول

نهج البلاغه خطبه 207



مسیحی و زره علی (ع)

در زمان خلافت علی - علیه‏السلام - در کوفه ، زره آن حضرت گم شد . پس‏ از چندی در نزدیک مرد مسیحی پیداشد . علی او را به محضر قاضی برد ، و اقامه دعوی کرد که : " این زره از آن من است ، نه آن را فروخته‏ ام و نه‏ به کسی بخشیده ‏ام . و اکنون آن را در نزد این مرد یافته‏ ام " .

 قاضی به‏ مسیحی گفت : " خلیفه ادعای خود را اظهار کرد ، تو چه می‏گویی ؟ "

 او گفت : " این زره مال خود من است ، و در عین حال گفته مقام خلافت را تکذیب نمی‏کنم ( ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد ) . " .
قاضی رو کرد به علی و گفت : " تو مدعی هستی و این شخص منکر است ، پس بر تو است که شاهد بر ادعای خود بیاوری " .
علی خندید و فرمود : " قاضی راست می‏گوید ، اکنون می ‏بایست که من شاهد بیاورم ، ولی من شاهد ندارم " .
قاضی روی این اصل که مدعی شاهد ندارد ، به نفع مسیحی حکم کرد ، و او هم‏ زره را برداشت و روان شد .

ولی مرد مسیحی که خود بهتر می‏دانست که زره مال کی است ، پس از آنکه‏ چند گامی پیمود وجدانش مرتعش شد و برگشت ، گفت : " این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نیست ، از نوع حکومت انبیاست " ، و اقرار کرد که زره از علی است . طولی نکشید او را دیدند مسلمان شده ، و با شوق و ایمان در زیر پرچم علی‏ در جنگ نهروان می‏جنگد.


الامام علی صوت العداله الانسانیه، صفخه 63

بحارالانوار، جلد9، چاپ تبریز، صفحه 598

داستان راستان جلد اول

هدف از آفرینش انسان چیست ؟چرا ما محکوم به زندگی کردن هستیم ؟

اگر انسان برای رسیدن به تکامل آفریده شده ، با توجه به اینکه خدا الرحم الراحمین است ، چرا برای رسیدن به این کمالی که این روزها ما جوانها کمتر در بین اطرافیان می بینیم ( یا اصلاً نمی بینیم ) ، زندگی در دنیا را با این همه مصیبت و بد بختی انتخاب کرد ؟
مگر خداوند در قرآن نمی فرماید که " ان النسان لکفور " و یا " ان النسان لکنود و انه علی ذالک لشهید " و . . . اگر خداوند خود می فرمایند که انسان سخت ناسپاس و کفر کیش است و خود این را بهتر می داند و حتی می فرماید "انسان بر نیک و بد کردار خویش آگاه است هر چند اینکه پرده های عذر بر خود بیفکند " ، چه انتظار بس بزرگی که بخواهد در صراط مستقیم حرکت کند ؟
خدا خود می فرمایند که " عده ای قلیل از متأخرین مشتاقانه در ایمان از همه پیشی گرفتند "( سوره واقعه ) خوب این عده قلیل از متأخران و جمع بسیار از امتهای پیشین را یکجا به مقصود نهایی خود که کمال است می رساند و عدهء بسیاری را که خداوند در جای جای قرآن صحبت از اعمال و عقوبت آنها می کند ، از زیستن در این دنیای پوچ و بدبختی های متعاقب آن می رهانید .
چرا خدا انسان را خلق کرد ، اگر خود می گوید که انسان سخت ناسپاس و کفر کیش است ؟

تکلیف آنهایی که نمی توانند به کمال برسند چیست ؟ چرا ما محکوم به زیستن هستیم ؟

  ادامه مطلب ...

امام حسن مجتبی (ع) 1

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ مَنْ نَصَحَ لِلَّهِ وَ أَخَذَ قَوْلَهُ دَلِیلًا هُدِیَ لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ‏ وَ وَفَّقَهُ اللَّهُ لِلرَّشَادِ وَ سَدَّدَهُ لِلْحُسْنَى فَإِنَّ جَارَ اللَّهِ آمِنٌ مَحْفُوظٌ وَ عَدُوَّهُ خَائِفٌ مَخْذُولٌ فَاحْتَرِسُوا مِنَ اللَّهِ بِکَثْرَةِ ِ الذِّکْر

هان اى مردم! کسى که براى خدا نصیحت کند و کلام خدا را راهنماى خود گیرد، به راهى پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد و هدایت موفّق سازد و به نیکویى استوار گرداند، زیرا پناهنده به خدا در امان و محفوظ است و دشمن خدا ترسان و بى یاور است و با ذکر بسیار خود را از [معصیت خداى] بپایید.


تحف العقول ص 227

گناه شناسی

کتاب گناه شناسی

نویسنده : محسن قرائتی

ناشر : مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن

تعداد صفحات: 112

نوع فایل : pdf

حجم فایل : 850 کیلوبایت

دریافت

چرا باید نماز خواند و فلسفه نماز خواندن چیست؟

علت اصلی نماز خواندن ما تنها و تنها واجب بودن آن است؛ یعنی ما نماز را به جهت این که دستور خداوند و تکلیفی شرعی بر عهده ما است، به جا می آوریم؛ هرچند به روشنی می دانیم که نماز آثار و برکات متعدد جسمی و روحی و فردی و اجتماعی برای ما دارد؛ با همه این ها می توان پرسید: چرا نماز واجب است و چرا این تکلیف برای ما در نظر گرفته شده؟
در پاسخ می گوییم وجوب، یکی از احکام پنج گانه شرعی است که در شریعت و از جانب شارع مقدس که خداوند متعال باشد، برای نظام دادن به ساختار بندگی بندگان تنظیم شده است؛ در نتیجه، از آن جا که پذیرش شریعت و عمل به آن، در مرتبه ای بعد از پذیرش اصل دین و اثبات نبوت و پذیرش خداوند از راه عقل و برهان است، در مورد شریعت چرایی و چگونگی عقلی معنا ندارد. بهترین پاسخ در مورد چرایی وجوب عبادات و دیگر وظایف آن است که خداوند فرموده است.
اما اگر منظور از چرایی، یافتن حکمت های وجوب عملی مشخص و مستمر به نام نماز است، می توان گفت :
اصولا حکمت های عبادتی چون نماز را باید در فلسفه کلی عبادات و مناسک عبادی جستجو نمود. ما معتقدیم که عبودیت و پرستش، یکی از نیازهای انسان است. تمامی انسان ها از ابتدا تاکنون به شکلی پرستش داشتهاند. روح انسان، نیاز به عبادت و پرستش دارد و هیچ چیزی جای آن را پر نمی کند؛ امّا سخن در نحوه پرستش است.

در فرهنگ اسلامی تعیین کردن و مشخص نمودن شکل عبادت، با شارع مقدس است. کسی نمی تواند عبادتی اختراع کند. اگر کسی ذکر و دعایی را به عنوان عبادت پدید آورد، از مصادیق روشن بدعت و تشریع است که کار حرامی است؛ زیرا امور عبادی را همان گونه که از طرف شارع مقدّس بیان شده است، باید انجام داد؛ نه کم تر و نه بیش تر. در نتیجه، خداوند نماز را واجب فرموده و مقررات و شرایطی هم برای آن وضع نموده است.

  ادامه مطلب ...

بیچاره شدن فرزندی ثروتمند

امام حسن عسکرى علیه السلام به نقل از امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام حکایت فرماید:
روزى پیرمردى به همراه فرزندش نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شد.
پیرمرد با گریه و زارى عرضه داشت : یا رسول اللّه ! من پسرم را بزرگ کردم و هزاران رنج و زحمت برایش متحمّل شدم و از مال و ثروت خود، او را کمک کردم تا آن که مستقلّ و خودکفا گردید، ولى امروز که من ضعیف و ناتوان گشته ام و تمام اموال و هستى خود را از دست داده ام ، او از هر گونه کمکى به من دریغ مى کند و حتّى لقمه نانى هم به من نمى دهد.
حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله خطاب به فرزند کرد و فرمود: تو در این مورد چه جوابى دارى ؟
گفت : یا رسول اللّه ! من چیزى زاید بر مخارج خود و عائله ام ندارم .
حضرت به پدر فرمود: اکنون چه مى گوئى ؟
گفت : یار سول اللّه ! او داراى چندین انبار گندم و جو و کشمش مى باشد و نیز کیسه هائى پر از درهم و دینار دارد.
رسول خدا به فرزند فرمود: چه پاسخى دارى ؟
اظهار داشت : یا رسول اللّه ! او اشتباه مى کند، چون من هیچ ندارم .
در این هنگام ، حضرت رسول خطاب به فرزند کرد و فرمود: از عذاب خداوند بترس و نسبت به پدرت که آن همه براى تو زحمت کشیده است ، نیکى و احسان کن .
پسر گفت : یا رسول اللّه ! من چیزى ندارم .
حضرت فرمود: این ماه از بیت المال به او کمک مى کنیم ؛ ولى از ماه آینده باید پدرت را کمک نمائى و به یکى از اصحاب خود به نام اُسامة بن زید دستور داد تا صد درهم به آن پیر مرد بپردازد.
در پایان ماه ، پدر دو مرتبه به همراه پسر خود نزد رسول خدا آمد وعرضه داشت : یا رسول اللّه ! فرزندم چیزى به من نداد و پسر همچنین گفت : من چیزى ندارم .
حضرت به فرزند اشاره نمود: که تو داراى ثروت بسیارى هستى ؛ ولى با این برخوردى که نسبت به پدرت دارى ، همین امروز فقیر و تهى دست خواهى شد.
همین که فرزند از نزد حضرت برگشت متوجّه شد که داد و فریاد افرادى که در همسایگى انبارهاى آذوقه او هستند، بلند است .
و هنگامى که چشمشان به پسر پیرمرد افتاد فریاد زدند: بوى گندیده انبارهاى تو به همه ما اذیّت و آزار مى رساند.
و او را مجبور کردند تا اجناس فاسد شده انبارهایش را تخلیه کند؛ او نیز چندین کارگر گرفت و با پرداخت پولى بسیار، آن اجناس فاسدشده را در بیابان هاى شهر تخلیه کرد.
و چون به کیسه هاى طلا و نقره اندوخته شده مراجعه کرد، آن ها را چیزى جز سنگ و ریگ ندید و تمام زندگى و ثروت او تباه گردید وسخت در تنگ دستى قرار گرفت ، به طورى که حتّى محتاج لقمه نانى براى شام خود گردید و در نهایت مریض و رنجور شد.

سپس حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله ، در رابطه با اداء حقوق والدین چنین فرمود: مواظب باشید که پدر و مادر خود را ناراحت و غضبناک نکنید و راضى نباشید که آنان نیازمند و محتاج گردند؛ وگرنه بدانید که غیر از عذاب دنیا نیز در قیامت به عقاب دردناک الهى مبتلا خواهید شد.


تفسیر البرهان : ج 2، ص 194، ح 1.

امام موسی کاظم (ع) 2

مَن دَعا قَبلَ الثَّناءِ عَلَی الله و الصَّلاهِ عَلَی النَّبِی (صلی الله علیه وآله) کَانَ کَمَن رَمی بِسَهمٍ بِلا وَتر

هر که پیش از ستایش بر خدا و صلوات بر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) دعا کند چون کسی است که بی زه کمان کشد.


تحف‌العقول ، ص‌ 425

چه کنم تا امام زمانم دلگیر نشود ؟


شیعیان و منتظران در زمان غیبت از نور مستقیم هدایت امام مهدی (علیه ‌السلام) محروم هستند و در مسیر هدایت به دشواری حرکت می ‌کنند و امکان افتادن در ورطه گمراهی و انحراف برایشان بیشتر فراهم است، در این شرایط منتظران می ‌توانند با پرورش دادن اعتقاد عمیق به امامت در درونشان، خود را از غفلتها، گناهان و انحرافهای زمان غیبت مصون بدارند و زمینه تکامل اخلاقی را در خود ایجاد کنند و بدین‌ وسیله زمینه‌ ساز ظهور امام خود گردند.


  ادامه مطلب ...

امام حسن عسکری (ع) 1

«لا تُمارِ فَیَذْهَبَ بَهاؤُکَ وَ لا تُمازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ.»:
جدال مکن که ارزشت مىرود و شوخى مکن که بر تو دلیر شوند.
(تحف العقول ص 486)